تعصب به شغل و سنتی قدیمی پایه گذار «دشت خاموش» شد/ سه گانه میسازم
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۸۶۲۵۹۱
احمد بهرامی کارگردان فیلم سینمایی «دشت خاموش» درباره همخوانی داشتن قصه این فیلم با روزگار کنونی در گفت و گو با خبرنگار حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، گفت: تمام تلاش من برای ساخت این فیلم،ساخت اثری بدون زمان و مکان بود. ما قصه کارگرها و کارفرماها را روایت میکنیم اتفاقی که تا بوده و خواهد بود درگیریهای خودش را دارد و تکرار میشود و حتما جهان شمول است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او با اشاره به سختترین بخش تولید فیلمش بیان کرد: سختترین بخش ساخت فیلم در فضای مالی مستقل است، چون از هیچ ارگانی حمایتی ندارید و از آنجایی که برگشت سرمایه آنچنانی در سینما وجود ندارد کاری صد در صد پر ریسک خواهد بود بدین علت کمتر فرد یا ارگانی پا پیش میگذارد، اما خوشبختانه سعید بشیری بهعنوان رفیق و همکار قدیمی بعد از خواندن فیلمنامه قبول کرد پای کار بایستد و واقعا اگر او نبود این فیلم ساخته نمیشد البته به جز سعید بشیری، مسعود امینی تیرانی فیلمبردار فیلم، ناهید عزیزی صدیق و دیگر عوامل فیلم همراه و همدل بودند و اگر هرکدام از آنها نبودند کار پیش نمیرفت همچنین پخش کننده خارجی خوب هم بسیار مهم است و اگر پای کار باشد فیلم را به جشنوارههای معتبر میرساند و علی قاسمی در این بخش به شدت کارش را درست انجام داد.
این کارگردان درباره ساخت فیلم کم هزینه اما موفق اظهار کرد: اول اینکه فیلم باید تجربه شخصی و لمس شده باشد یعنی به عنوان نمونه، من از بچگی تجربه حضور در کورههای آجرپزی و کارکردن را داشتم و پدرم نیز کارگر صنعتی بوده و همیشه شاهد فعالیتهای او بودم. این همان موضوعی است که در «دشت خاموش» مطرح میشود، مقوله بعدی فیلمنامه است که قطعا باید قوی باشد، استفاده از بازیگران توانمند به معنای واقعی که همراه باشند و طلب دستمزدهای آنچنانی ندارند، اینها فاکتورهای اصلی برای ساخت یک فیلم کم هزینه و موفق خواهد بود. البته بگویم که این تجربه شخصی من است و از آن نتیجه گرفتم.
بهرامی گفت: در بخش بازیگران این فیلم به نکته مهمی اشاره کنم و اینکه اگر برای فیلم دیگری بود قطعا دستمزدشان فرق میکرد، اما بازیگران،فیلمنامه، دوستی با ما و نگاهی که قرار بود در «دشت خاموش» اعمال کنیم را مد نظر قرار دادند و همراه شدند و این نشان از اخلاق حرفهای آنهاست که جای تشکر دارد.
وی با اشاره به حرف اصلی «دشت خاموش» تصریح کرد: اگر بررسی کنید میبینید قدمت آجرپزی کشور ما به هفت هزار سال پیش بر میگردد و از آنها در زمان فعلی تعداد بسیار اندکی باقی مانده است اینها اصطلاحی به نام خاموش شدن دارند و به کورههایی اطلاق میشود که دیگر فعالیتی ندارند و اصطلاحا میگویند کوره فلانی خاموش است که نام «خاموش» را از آن برداشتم و «دشت» را اضافه کردم که به «دشت خاموش» رسیدم. در کل تعصب و عِرقی که نسبت به این شغل بواسطه حضورم از بچگی در کورههای آجرپزی دارم باعث شد به آنها بپردازم و ابراز ارادت کنم از سویی سنتی به نام آجرپزی که در حال از بین رفتن است هم مزید بر علت شد.
این کارگردان درباره اکران داخلی فیلم بیان کرد: واقعا زمانی که هنر و تجربه آغاز به کار کرد و فیلمهای مدل ما (هنری) را نمایش داد به من و فیلمسازان همنوعم اعتماد به نفسی داد که کارهای بعدی را جدیتر بگیریم یعنی خیالمان را راحت کرد که جایی هست که فیلممان را نمایش میدهد. برای این فیلم همدر بخش هنر و تجربه و شاید اکران عمومی برنامه ریزیهایی انجام داده ایم، اما خاستگاه و مخاطبان اصلی این نوع آثار بخش هنر و تجربه است به خصوص اینکه تجربه خوبی از اکران در این بخش را دارم.
او در پاسخ به این سوال که تا چه زمانی قرار است به ساخت فیلمهای هنری ادامه دهید و اصلا به تولید فیلمهای تجاری فکرکرده اید؟ گفت: به شخصه ارادت خاصی به سینمای عباس کیارستمی، سهراب شهید ثالث و نمونه خارجی بلاتار دارم وقتی شما به عنوان فیلمساز در فضای واقعی آدمها و زندگی آنها قرار میگیرید خودتان هم شکل آنها میشوید بدین علت اصلا به سینمای تجاری فکر نکردم شاید هم توانمندی اش را ندارم. در این سالها اینقدر فیلمهای هنری دیدم و مطالعات این بخش را داشتم که باعث شد به سینمای تجاری فکر نکنم.
بهرامی در پایان درباره جدیدترین فعالیت سینمایی خود عنوان کرد: زمانی که شروع به ساخت «دشت خاموش» کردم سه شخصیت داشتم که اولی لطف الله در «دشت خاموش» بود، دومی خانم و سومی یک آقای دیگری است، فیلم درباره شخصیت لطف الله ساخته ایم و فیلمنامه آن دو شخصیت هم آماده است که خواهیم ساخت.
گفتنی است فیلم سینمایی «دشت خاموش» به بخش رقابتی افقهای نو (Orizzonti) هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم ونیز راه یافته است.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: فیلم سینمایی سینمای ایران دشت خاموش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۸۶۲۵۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عیادت از جورج شکور؛ خالقِ سه گانهِ حماسه های ماندگار …
« جورج شکور» که به خاطر کهولت سن زمین گیر و در بستر بیماری است، یک روز قبل، از بیمارستان به منزل منتقل می شود و توسط خانوادهاش قرنطینه کامل و با عنایت زائد الوصفی نگهداری و حتی به کسی اجازه دیدار و ملاقات هم داده نمی شود.
همسر و فرزندان و خویشاوندان نزدیک، استاد را همچون نگینی در بر گرفته اند و پروانه وار و باچهره هایی مالا مال از غم و اندوه ، گرداگرد شمع وجودش می چرخند .
با این وجود با چهرهای گشاده از من استقبال کردند و دعوت به نشستن و استراحت کردند با مختصر پذیرایی وفنجانی قهوه.
بر اساس هماهنگی و موافقت قبلی ، «هاله» دختر فرهیخته اش ، استاد زبان و ادبیات عربی، انگلیسی و فرانسه و «دُلیحبیب» همسر و شریک زندگی اش ، جلوی دوربین قرار می گیرند تا علل و چگونگی عشق ورزیدن «جورج» به پیامبر (ص) و اهل بیت را برایم روایت کنند.
اما پیش از آن، اجازه می گیرم نخست ، بر بالین استاد فرزانه شعر و ادب حاضر شوم تا نسبت به وی ادای احترام کنم و بعد به گفتگویمان بپردازیم.
می پذیرند محترمانه اما تقاضای عدم عکس برداری را می کنند ..
« مادام دُلی» که شصت سال با او همراه و زندگی مشترک، آرام و موفقی داشته، با زیباترین واژگانِ عشق و دلربایی، همسر بیمارش را مورد خطاب قرار میدهد، گویی در دوران یکساله آغازین زندگی زناشویی خود به سر می برد و با تلاشی فراوان سعی می کند میهمانش را معرفی و دیدار دو سال قبلم را به وی یادآوری کند ..
این بزرگمرد هم به سختی، واکنش از خود نشان می دهد و چند ثانیه ای چشمان کم رونق اش را باز می کند و جمله ای که با دشواری می شود مفهوم «مرحبا» را از آن استشمام کرد را حواله مان می دهد.
صحنه اندوهناکی است ، شعر خوانی اش هنگام استقبالش از من در روز اربعین سال ۱۴۰۰ را به یاد می آورم که چگونه عاشقانه سروده های حسینی اش را باز می خواند و می خروشید و با تمام وجودش به مولایش ابراز عشق و ارادت می ورزید .
آن روز حلاوت دیوان«ملحمةالحسین»اش، طمطراق ابیاتش و خوانشِ حماسیاش غوغا به پا کرد :
علی الضَّمیرِ دَمٌ کالنَّار مَوَّارُ
إنْ یُذْبَحِ الحَقُّ، فالذُبَّاحُ کُفَّارُ
دَمُ «الحُسینِ»سَخِیٌّ فی شَهادتِه
ماضَاعَ هَدْراً، به للهَدی أنوارُ
وللشَّهادة طَعمٌ لم یَذُقْهُ سِوَی
الشُّمِّ الأُلَی أقْسَمُوا،إنْ یُظلَمُوا ثارُوا…
بر دل و جان خونی است جوشان و
بسان آتش شعلهور،
اگر حق را سرببرند بیشک قاتلان جنایتکار کافرند.
خون حسین(ع) بخشنده و راهگشاست خونی که هدر نرفت و چراغ روشنگر راه هدایت شد. شهادت طعمی دارد که کسی نچشیده است جز آزادگانی که قسم خوردهاند در برابر ظلم سر خم نکنند و قیام کنند.)
به یاد دارم آن روز را که چگونه این ادیب توانا با حماسه ای وصف ناپذیر و با صدایی رسا و به سان یک مداح تمامعیار اهل بیت شعرش را میخواند گویی که در جمعمان صدها نفر حضور دارند و شنونده او هستند و پای روضه عاشقانه موزون او نشستهاند.
در آخر هم رو به من کرد و خطاب که: «این دیوانِ حسین باید در خانه یکایک ایرانیان وجود داشته باشد»
(خواننگان محترم را به خواندن ماجرای زیبا و به یادماندنی آن دیدار را با عنوان «جورج شکور؛ از حماسه حسین تا حماسه پیامبر» با لینک ذیل توصیه و فرا می خوانم :khabaronline.ir/news/1566500)
بگذریم ..
▫️به ضبط و گفتگو با همسر و فرزند برومند این ابر مداحِ کم همتا می پردازم ؛
از «علی» که علاوه بر خارق العاده بودنش، مردی در منتهای بلاغت در ادبیات عرب است روایتها کرد! از هنگامی که جورج دانشآموز بود و شیفته نهجالبلاغه او شد . پدر ، «علی را همواره به شدت دوست داشته و دارد….علیِ شهید، بزرگمردی از شگفتی های تاریخ است».
از تاثیرگذاری ادبیات فاخر نهجالبلاغه در دوره نوجوانی بر استاد و چگونگی جذب شدن او به علی(ع) و اهل بیت پیامبر اکرم (ص) می شنوم ؛ نکتهای که بیشتر مسیحیان ولایی که با آنان آشنایی داشته و دارم به آن اقرار و تأکید دارند.
از عشق بی انتهای پدر به امام «حسین» روایت کرد.
و «جوان که بود می گفت که اگر در دوران امام حسین(ع) میزیست بیشک به یاری وی میشتافت و در صحرای کربلا همراه امام به شهادت میرسید و اینکه شهادت در کنار امام حسین، افتخار بزرگی است که آرزو داشت نصیبش شود و اکنون هم که به این سن رسیده هنوز این آرزو را در سر دارد و به حرفهایش پایبند است.
همسر و فرزند، از سفرهای جورج به کشورمان و دیدارش با فرهیختگان و بزرگان فرهنگ و ادب و تمدن مان گفتند…
و بالاخره از عشق جورج به همسرش که شاگردش هم بود، نکته ها می شنوم و سرودههایش برای او را ….
و از هر دری سخنی به میان آوردند.
از شنیدن این روایت ها و این همه پند، شگفت زده و به وجد می آیم که پرداختن به این قصه، زمانی دراز و مکانی دیگر را می طلبد و در فرصت و مناسبتی در خور، بدان ها به حول و قوه الهی خواهم پرداخت.
با پایان گفتگوی روایتگری، خواهر زاده اش که یک مقام نظامی است اصرار دارد که من را به «آرامگهِ ابدی» خانوادگی شکور که تنها چند متر با «منزلگهِ دنیوی» ایشان فاصله دارد، ببرد تا سنگنوشته و شاه بیت جورج که زینت بخش اقامتگه آینده اوست را شاهد باشیم و از این گفتار فاخر، پند آموز و پُر مغز همچو او لذت ببرم، دعوتش را با اندوه اجابت می کنم و با زمزمه کردن دلسروده استاد، و ارزوی سلامتی برای ایشان، با میزبانانم خداحافظی می کنم و صحنه های ناباورانه آن روز را در طول مسیر بازگشت، و باز هم با زمزمه دلسروده استاد، مرور می کنم که :
کُن بِنا قَبْرَنا حَنوناً رؤوفاً
ما أشَدّ الظَلامَ تَحْتَ التُرابِ!
لَمْ تَسَعْنا الأقطارُ طولاً و عَرْضاً
کَیْفَ نحیا فی ظُلْمَةٍ و أکُتِآبی؟!
إننی خالِدٌ بِذِکری و شِعْری
وفِعالی وفی قُلوب صِحابی
هذهِ سُنةُ الحیاةِ مَماتٌ
ثُمّ بَعْثٌ فی جَنةِ الأطْیابِ!
جورج شکور
ایلول سنة ٢٠٢٠
با ما در قبرمان مهربان و دلسوز باش،
در زیر خاک چقدر تاریک است!
طول و عرض (گسترهی) کشورها نمیتواند ما را در خود جای دهد، چگونه میتوانیم در تاریکی و افسردگی زندگی کنیم؟!
من در یاد و شعر و کردار و دلهای یارانم جاودانهام.
این است قانون زندگی: مرگ سپس رستاخیز در بهشت عطرها!
جورج شکّور
اوت 2020 میلادی